..Broken Past

گذشته عذابم میده، اینهمه درد واسه آدمی به سن من زیادیه..
میدونم زیاد پیشت نبودم و دوستیمون کوتاه بود؛ کاش منو ببخشی، کاش میتونستم بهت بگم که چقدر شرمندتم و چقدر دلم میخواد اشتباهمو جبران کنم برات، ولی من دیگه برات مهم نیستم... حالت خوبه؟ به آرزوهات رسیدی؟ امیدوارم خوشحال باشی. دیدم که دوستای خوبی پیدا کردی، جداً یه ذره حسودیم شد.. ولی اشکال نداره، اگه من یه نیمچه خوششانسی دارم اونم میدم به تو، فقط خوشحال زندگی کن، بدون هیچ غم و غصهای. قلبتو خیلی آدما شکوندن، نکنه منم از همونام؟ اگه باشم خیلی دلم میخواد بیام و برات جبران کنم... مراقب قلبت باش، تو نمیخوای که دوباره با هم دوست بشیم و مطمئنم من رو یادت رفته، ولی من بازم منتظرم یه فرصت جبران بهم بدی. شاید خودت ندونی، ولی من هنوزم تو رو به چشم دوست صمیمیم میبینم، کاش بودم که ببینم خوشحالیاتو، خیلی دلم میخواست اولین نفری باشم که بهت میگه: «تولدت مبارک»، ولی مثل اینکه جامو خیلی وقت پیشا به آدمای دیگهای دادی، نه؟ ؛)..
امیدوارم به آرزوهات برسی دخترِ مهربون :)
- Hiroko
- 1404/05/04