𝖡ɾ𝗈𝗄ᥱ𝗇

کالبدهای خندان، روح‌های زخمی..

تنفر؛

تنفرِ خاصی در کار نیست؛ فقط اینکه می‌بینم آدمایی که با فکر و خاطراتشون عذاب می‌کشم انقدر راحت دارن زندگی می‌کنن و حتی منو یادشون نمیاد باعث میشه بخوام آرزو کنم کاش اونا هم حالِ منو تجربه کنن..

اگه الان بهشون پیام بدم بگم من «» َم شاخ در میارن میگن تو مگه هنوز بلاگیکسی؟ دلقکای پرافاده